سلام خانما
من چندوقت پیش متوجه شدم که شوهرم با همکار خانمش که مجرد هم بوده خیلی خوش و بش میکردن و خیلی شوخی داشتن باهم خیلییی
ازش خواستم بیاد بیرون از سرکار واونم قبول کرد و اومد بیرون
ولی دلم آروم نمیگیره هیچ جوره
خب مشکلت چیه
خب اومد بيرون ديگه
دنبال چي ميگردي عزيزم؟
اينقدرم حساس نباش
حالد خوبه
چون اون موقع که میرفت سرکار صدبار ازش پرسیدم رابطه ات با خانما چطوره اونجا میگف فقط در حد سلام و خداحافظ و اصلا همدیگرو نمیبینم که بخوایم صحبت کنیم
نمیدونم قطعا زمان می‌برد ه آروم بشین اما اعتماد هرگز
چ شوهر حرف گوش کنی
من میگم چرا بهم دروغ میگف واینکه زنگ زدم از همکاراش پرسیدم همه شون بهم میگفتن خیلی این دو نفر باهم شوخی میکردن جوری که دیگه شورشو درآورده بودن
من میخوام ازشما نظربخوام چرا بهم دروغ میگفت که اصلا رابطه ای باخانما ندارم
بنظرتون رابطه ای غیرهمکاری با اون زنه داشته؟
یعنی میخوای تا آخر عمرت، مراقب شوهرت باشی؟
اینجوری خودت روانی میشی بنده خدا
چون وقتی متوجه شدم اونجا چخبره گفتم بخاطر دروغات میرم بیرون ازاین زندگی طلاقمو میگیرم اونم قبول کرد کارشو بزاره کنار
چرا شوهرت قبول کرد ک دگ سرکار نره؟
مردا حرف زور رو‌قبول نمیکنن
اگه ریگی ب کفشش نبود ب حرفت گوش نمیکرد
لابد‌چیزی بوده ک‌ترسیده ازت
میدونم خودم و روحم داره آسیب میبینه
ولی بنظرتون حق ندارم دیگه بهش شک داشته باشم؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز