مهمان اومده بود خونمون امشب بچش دفتر یادداشت خواهرمو برداشت تابلو جلو مهمان گفتم این دفترش اینجا چیکار میکنه این دفترشو همیشه قایم میکنه مامانش گفت ببر بده دستش خداروشکر ناراحت نشد
چندشب پیش مهمان اومد خونمون گفت آب گرم برام بیار یخ ننداازی منم ب تصفیه آوردم گفت من گفتم سرد نباشه نگفتم که آتیش باشه
چنان ضایع شدم اصلا حواسم نبود سردوگرم کنم