بیایین داستان غم انگیز تصادفم بگم یه رفیق چکار کرد بام

بعد از هفت روز موندن تو بیمارستان دیگه با مورفین های قوی دستم کنارم تحمل میکردم اما وقتی مورفین نبود میگفتم تورو خدا بیایین اینو ازم جدا کنید،وضعیتمم طوری بود نمیشد بفرستنم شهر بزرگ تر ،یه روز انقد درمونده خسته شدم ک گفتم اگر امروز مرخصم نکنید شیشه های بیمارستان میارم پایین و باز مورفین مورفین مورفین 

خلاصه مامانم ک دید دیگه نمیکشم رفت جلو اتاق عمل پیش این دکتری ک گفته بود اگر یک دکتر دیگه بیاد کمکم من عملش میکنم با سر و صدا گریه دکتر از اتاق عمل کشیده بود گفته بود تو رو خدا یه فکری بخال بچم کنید دارع دیونه میشه ،میگم خودم میکشم دکتر گفته برچ یکساعت دیگه میام پیشش

دکتر اومد گفت دختر خوب ببین اگر امروز عملت کنم تنهام و ممکنه دستت دیگه جواب نده ،اما وایستین چند روز یکی رو پیدا میکنم بیاد کمکم ،منم گفتم ن همین امروز بزار کار نکنه ،اصلا قطع ش کنید فقط کاری کنید دیگه درد نکش م ..دکتر رفت بعد نیم ساعت اومد گفت فردا صبح میبرمت عمل و صبح ک شد با یک دکتر دیگه همزمان بردنم نه ساعت زیر تیغ جراحی بودم خونریزی شدید داشتم و چند واحد خون زدن اما حالم خوب نبود ک نبود دو روز تو ان آی سی یو نگه داشتن فشارم ب شدت پایین خلاصه گذشت گذشت تا زمانی ک گفتن ۱۷ تا پیچ و مهره همراه یک پلاتین چند سانتی تو کتف و بازو کار کردیم حالا باید بعد چهل روز دستم تکون میدادم اما متاسفانه فقط در حد یک تکون کوچیک ،الان نزدیک دوسال رد شده دیگه نه دستم بالا میاد ،ن چیز سنگین میتونم بردارم ،و ن قدرتی داره در حد دست یه دختر بچه دوسه ساله زور داره ...بخاطر یه حماقت ،یه سهل انگاری ،تا آخر عمر دور ورزش و کار رو خط کشیدم 

دوستم چند جاش کبود شد فقط چون بین فرمون و صندلی گیر کرده بود صندلی ازش محافظت کرده بود و فقط صورتش کبود و کوفته شده بود ک بعد ده روز اونم خوب شد 

اینم بگم رفتم پیش چندتا دکتر و گفتن نیمشه مهرها رو دراورد تا ابد چون ممکنه دستت از مار بیافته ،اما همین ک عملم کرده رو گفتم اکر در نیاری میرم خارج از کشور شاید اونا ما ی کنن گفت حالا ک انقد مصممی برو دوسال بشه بیا شاید تونستم کاری کنم ،الان‌دوسال شده اما ب شدت میترسم ک با خون ریزی کنم سر عمل چون هر بار عمل میشم بدنم خونریزی میکنه و بند نمیاد

اما واقعا با این دست حالم بده ،چون دست راستم هستم کل زندگیم مختل شده الان ک یه بچه کوچیک دارم حتی ب زور بغلش میگیرم و شبا از دردش ب خودم میپیچم ...

با اون دوستمم کلا قطع رابطه کردیم ،و از اون محله کوچ کردیم تا نبینمشون 

بماند ک مامانم میخواست بزنتش و نزاشت بیان دیدنم ولی اونا انقد پرو بودن ک وقتی مرخص شدم حتی یبار نیومدن بگن چیزی لازم نداری ،چون فقط هزینه عمل چون تصادفی بودم رایگان بود اما فیزیوتراپی هام ،داروهام ،پانسمانام ،کاردرمانی هام با خودم بود اینا نکردن یبار حتی بپرسن ازم 

ممنونم ،حتما میرم پیششون 🙏🙏🙏

انشالله یه دنیا ممنونم ،انشالله همیشه دلتون شاد باشه

شوهرم گفت حالا ک گردن گرفتی اگر بری شکایت کنی محکوم میشی ک سر پلیس کلاه گذاشتی