سلام دوباره
بچه ها برادر من حدود دو ساله که ازدواج کرده (الان ۲۵ سالشه)
مهرداد توی دانشگاه با مائده آشنا میشه و بعد از یک سال دوستی با هم ازدواج میکنن.
اوایل که نامزد بودن مائده فوق العاده بود ینی میومد خونه مامانم کل خونه رو گردگیری میکرد غذا میپخت و همیشه اخر هفته ها خونه مامانم اینا بودن اما چند ماه که از ازدواجشون گذشته رفتارش ۱۸۰ درجه تغییر کرد ینی دیگه هیچ کمکی به مامانم نمیکنه و همیشم با من با تیکه حرف میزنی و اینکه خیلی کم میشه که بیاد خونه ی مامان و بابام و اگرم بخوایم بریم خونشون همش بهونه میاره و کلا باعث شده که رفتار داداشم هم باهامون تغییر کنه
خدا شاهده تا حالا هیچ کدوم از اعصای خانوادم از گل نازک تر بهش نگفتیم
یه ایده بدید که چیکار کنم که دوباره رابطمون مثل دوره ی نامزدیش بشه؟
من واقعا عاشق داداشمم و نمیخوام از دستش بدم.