فکر کن جلو چشمام
دختر عمم اومد در کمد عروسکامو باز کرد من دنگ دنگ نگاش میکردم فقط
- عه چه سنجاق قشنگیه
+ اره این یادگاری دوستمه نمیزنم فقط برام با ارزشه گذاشتم جلو چشمم باشه
- ای وای یعنی نمیدیش به من ؟
+ نه ایشالا خودم برات یکی میخرم
کلا مکالمه ما همین شد اومدم ظرف میوه رو از رو زمین بردارم بلند شدم دیدم دستشو کرد تو جیبش از اتاق رفت بیرون:////
بماند که دوستم ۵۰۰ ۶۰۰ تومن پول اون سنجاقو داده بود گیره سر معمولی الکی نبود یادگاری بود چون باهم خیلی فاصله شهری داریم
چجوریروش شد بزاره تو کیف عمم بهشم بگه ؟
من ک زبون گفتنشم نداشتم میگفتمم مامانم میخواست بگه حرمت مهمون نگه نداشتی اشکال نداره بده ببره