سلام یه اتفاق بی سابقه برام افتاد دیشب خونه ی جاری بزرگمون دعوت بودیم ما ۹ تا جاری هستیم که کنم چهار پنجتا از جاریامم دعوت بودن منو همسرم باید از راه دور میرفتیم با اینکه جاریم میدونست ما تو راه داریم میریم خونشون ولی وقتی رسیدیم دیدیم سفره پهن کردن ما ساعت ۱۰ شب رسیدیم همین که دیدیم سفره پهنه برگشتیم ولی جاریم خیلی اصرار کرد و گفت اون یکی برادر شوهرم گفت شام بیاریم من کار دارمو اینا ولی بازم منو همسرم برگشتیم و داخل نرفتیم و جاریم ناراحت شد دیگه نظرتونو میگین که کی اشتباه کرده چه واکنشی باید نشون میدادیم اینم بگم بجز جاری بزرگم تمام جاریام یکم بهم حسادت دارن ینی ازم خوششون نمیاد
پیامای دیگشو کامل بخون ساعت ۹ هنوز کسی نرسیده بوده
هرچی جلوتر میره چیزای دیگه اضافه میکنه اخه
واقعا به نظرت میشه تو مهمونی که دعوتی همه با هم ۹شب برن خونه طرف؟؟؟؟
بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی ست
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عزیزم کاراونا زشت بود کار شما زشت تر.ادب حکم میکرد قبل پهن کردن سفره باشماتماس بگیرن،حتی شما خودتون باید زودتر تماس میگرفتید و ازشون میخواستید منتظر شما نشن.ولی زشت تر اینکه مهمونی و به کام همه تلخ کردید و برگشتید چقدر باعث رنجش میزبان شدید که توی این شرایط مهمانی داده و....
تو اول بنای رفتن برداشتی یا شوهرت؟ تو راه حالتون خوب بود اعصابتون آروم بود؟ شام براتون نگه نداشته بو ...
من گفتم داداش بعد چند وقت دعوت کرده بریم توی راه خیلیم سر خوش بودیم تازه هدیه ام گرفتیم گفت شام نگه داشتم دیگه نمیدونم چجوری از دلش در بیارم آبروم رفته که اینجوری شما میگین
اگه اولین باره که همچین اتفاقی میفته پس یه کار کن بزار چن روز بگذره وقتی اونو دیدی بگو من ناراحت شدم چون حتی رنگ نزدید بپرسید شاید مشکلی پیش اومده که هنوز نرسیدیم و از اینکه باهام همدلی نکردین ناراحت شدم
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀 دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫
چقدر کارتون زشت بوده ساعت 10رفتین باید منتظرتون وایمیسادن زودتر میرفتین خب
یه متن زیبایی خوندم نوشته بود :برای همه خیر بخواهیم چون سعادت دیگران از خوشبختی ما نمی کاهدو بی نیازی آنها از ثروت ما کم نمی کند چه زیباست که همیشه نیک اندیشو خیرخواه باشیم در گوشه ای ز آدم از خود راضی در دنیای کوچکی زندگی میکند که تنودش ر