5 سال پیش کە رفتم عروسی خیلی بهم بد گذشت هیچ کس بهم محل نمیداد نادیدە گرفتە شدم
هیچ توجهی بە من نمیکردن...
18 سالم بود برای اولین بار آرایشگر آرایشم کرد
وااااقعا قشنگ شدە بودم
الانم عکسامو نگاە میکنم فقط زیبایی میبینم
ولی بی توجهی اطرافیانم باعث شد پیش خودم بگم لابد زشتم دیگە. اعتماد ب نفسم صفر شدە بود اون شب و برگشتنی حالم خیلی بد بود
پاییز عروسی پسر داییمە
و من باز میترسم کە بە چشم کسی نیام
باز میترسم کە اون حسایی کە تجربە کردمو تجربە کنم
اینم بگم کە با کسی مشکلی نداریم ولی همە توجە ها بە سمت دخترای دیگه فامیل بود عکس میگرفتن میخندیدن و من انگااار وجود نداشتم
نمیدونم چرااا
ن خودمو میگیرم ن مغرورم ن آدم بدی ام💔😭