2777
2789

داشتم بهش میگفتم امروز یک وسیله خیلی سنگین بلند کردم آخر دیسک کمر میگیرم با این کارها ،خندید گفت اون موقع می‌فرستمت بری خونه مادرت میگم بیا تاریخ انقضا دخترت تموم شد ، من فقط خیره شدم بهش خیلی بغض کردم میخواست گریم بگیره جلو خودم گرفتم، اونم فقط سرش تو گوشی بود گفتم نمیخای بگی الکی گفتی ؟ گفت شوخی بود گفتم اگر شوخی بود چرا خودت سریع نگفتی گفت چون برام مهم نیست چجوری فکر می‌کنی 

لوس نباش 

شوهر من بدتر از اینارو میگه ب شوخی منم شوخی شوخی جوابشو میدم 

این کاربری دست چند نفره (کارآگاهان محترم عزیزم این امضا می‌دونی برا چیه؟من نه دروغگو ام نه فقیر ک چند نفری از ی سیم‌کارت استفاده کنیم... گاهی داستان آدمای دیگه رو تو تاپیکام میگم یا از زبون آدمای دیگه تاپیک میزنم برا همین گفتم شما کاراگاه ها ب زحمت نیوفتین )

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

لوس نباش شوهر من بدتر از اینارو میگه ب شوخی منم شوخی شوخی جوابشو میدم

یعنی جدی نگفت ؟ بعدش گفت این همه سال مریض شدی مگه مادرت تو رو برده دکتر که بعدا ببره گفتم مگه مریضی لاعلاج داشتم ؟؟ گفت دیسک کمر که لاعلاج نیست 

خواسته بترسونتت و خوب کاری کرده ، برای چی سنگین بلند میکنی ؟ به خدا کمر یهو کن فیکون میشه تو میمونی و درد و دردسر ، هیچ کس هم نمیتونه دربست درکت کنه و خودشو وقف کنه

به خودت فکر کن خودتو بذار تو اولویت ، برای چهارتا تیر تخته سلامتی رو به خطر ننداز

ته دلتون آروم🌹 تاپیکم
خیلی جواب خوبیه ولی یادم می‌ره همیشه زود می‌بخشم شوهرمو

همینکه زود میبخشی باعث شده دیگه براش مهم نباشه دلخور میشی چون فکر میکنه خیلی زود فراموش میکنی و اصلا لازم نیست مثل ادم رفتار کنه

.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792