من یه مادرم که ریسک غربالگری ان تی برام خیلی خیلی خیلی بالا در اومده.. اونقدر بالا که شاید نتونید تصور کنید. دیروز که فهمیدم اولش که تو شوک بودم دیشب هم اشکام سرازیر شد.. ولی از امروز تصمیم دیگه ای گرفتم
اون الان تو وجود منه ، پس تا لحظه ای که هست در قبالش مسئولم، نباید با ناراحتی و استرس وجود کوچیکشو آزار بدم... حتی اگه واقعا مشکل داشته باشه و مجبور بشم به نابودی پاره تنم رضایت بدم... اگه خدا نخواد که بچم بمونه، وقت برای گریه زاری و غصه زیاده... اما الان وقتش نیست، الانفقط باید قوی و صبور باشم و به علم اعتماد کنم. من تا الان هرکاری از دستم بر میومده برای سلامتیش کردم، ازاینجا به بعد کاری ازم ساخته نیست جز صبر و صبر و صبر و پذیرفتن هر تقدیری که خدا برای من و بچم صلاح دیده. مادر بودن یعنی قوی بودن، کوچولوی قشنگم تا هر لحظه ای که مهمونم باشی بهترین شرایط رو برات مهیا میکنم. با تک تک سلول هام دلم میخواد سالم باشی و بیای به آغوشم... ولی در نهایت تسلیمم به خواست خدا