بعد از طلاق تنهایی موندن یا ازدواج مجدد و رابطه

shaalqm

مدیر استارتر

عضویت: 1401/01/14

تعداد پست: 190

ترجیحتون چی بوده بعد از طلاق؟

تنها موندن و کار کردن (با بچه) (بدون حمایت خانواده)

یا ازدواج مجدد؟

و یا برگشتن ب زندگی قبلی؟

خدایا،مراقب هدیه ی امامرضا باش💜

1403/05/27

12:44

1 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

خوشحالترینم

عضویت: 1402/11/22

تعداد پست: 9995

عاشق مولانا💗

1403/05/27

12:45

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان_دوتاپسر

عضویت: 1402/01/01

تعداد پست: 9592

قطعا گزینه ۱

تنها موندن و کار کردن

"درک نشُده ترین آدمِ پُر درد منم🖤

1403/05/27

12:45

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

mah_are

عضویت: 1401/12/18

تعداد پست: 1194

من متاهلم ولی اگه خدایی نکرده این اتفاق بیافته تنهایی و استقلال رو ترجیح میدم

1403/05/27

12:45

0 نفر لایک کرده اند ...

آندیاایران

عضویت: 1402/09/28

تعداد پست: 12869

همه ی اینا بستگی ب حال روحی و اوضاع و احوال و شرایط جامعه داره

عمق فاجعه اونجاست که ما دهه هفتادیا داریم پرونده طلاق دهه هشتادی هارو میبندیم( -_-)درخواست دوستی پذیرفته نمیشود حتی شما

1403/05/27

12:46

0 نفر لایک کرده اند ...

دوازدهم

عضویت: 1398/09/05

تعداد پست: 17642

من بچه ندارم با این حال تنها موندن رو ترجیح دادم

حالا که شما بچه دارید تو ازدواج مجدد خیلی دقت کنید

علت جدایی تون چی بود؟

در سرم جنگ های بسیاریست وتنها کشته اش منم.

1403/05/27

12:46

1 نفر لایک کرده اند ...

کاررلا

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 10707

نمیدونم

منم گیر کردم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1403/05/27

12:48

0 نفر لایک کرده اند ...