2777
2789
عنوان

این کار گناهه یا نه

| مشاهده متن کامل بحث + 647 بازدید | 51 پست
بابام اجازه نمیده اصلا

اینطوری که بد میشه☹️بازم با خودش حرف بزن شاید از شرایطتت خبر نداره 

نگو واسه تفریح و این چیزا میخوام 

بگو برای خودم چیزی بخرم

هر چی خواستیم یا گناه بود یا گرون    

نههه تعجب کردم بخاطراینکه همسن های خودم دغدغه تفریح دارن اما من حتی به تفریح فکرهم نمیکنم.....نه که ...

منم دیگه عادت کردم 

استرس میگیرم ک نکنه یکی بهم پیشنهاد بیرون رفتن بده 

اونوقت یسری از همکلاسیام تو دانشگاه دغدغه شون کاشتن ناخن و مژه و رفتن پیش فلان فالگیره 

بعد من برای خوردن ی قهوه ی ساده هم دست و پام میلرزه

عمر:زندگی اون لحظاتی نیست که نفس میکشیم دفنه! زندگی لحظاتیه که نفسمون بند میاد!/عمر:چرا نمیری؟ دفنه: چون نمیتونم! تو چرا نمیگی برو؟ عمر: چون نمیتونم! / دفنه: متوجه هستین؟زندگی پراز جداییه! بارها تصمیم میگیرین ... به جایی میرسین ... میگین خیلی خب راهه من اینه ... بعدش باز راه ها تقسیم میشه ... بارها و بارها و بارها مجبور میشین تصمیم بگیرین ... در آخر همه این تصمیمات از ما ... مامیسازه! بازم گاهی برمیگردم و با تعجب به انتخابهای خودم نگاه میکنم ... گاهی منه  اون موقع منه الان رو متعجب میکنه ولی خب زندگی با انتظار از ما برای گرفتنه تصمیماته تازه ادامه داره ... هرچی باشه مجبوریم راه بریم و نباید فراموش کرد که این راه هارو یه بار میریم و تمرین و شانس دومی نداره ... هرگز نمیدونیم که پشت در چه سورپرایزها و چه معجزه هایی منتظر ماست / این داستان ادامه داره ...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

۱ تومن تا ۱ و پونصد نهایتش من دانشگاه میرم اسنپ میگیرم ، تغذیه دانشگاهم هست ک از صبح تا عصر اونجام ل ...

لباستو بگو برات بخرن پای خودت که نیس اینا

تا جایی که میتونی اسنپ نگیر اگه سرویس دانشگاه یا حمل نقل عمومی میتونی

تغذیه هم دولتی باشی ماهی بیشتر از 200 درنمیاد برات

من خودم حدود 2.5 میگیرم ولی خرج لباس ندارم فقط ولی اصلا پول نمیمونه دستم🤦‍♀️

یکی از دوستام 400 هزار تومن میگیره ماهی واااقعا مدیریت داره رو پولش

از پارسال 5 تومن اینام پس انداز کرده با ماهی 400

اینطوری که بد میشه☹️بازم با خودش حرف بزن شاید از شرایطتت خبر نداره نگو واسه تفریح و این چیزا میخوام ...

من قبلا حرفامو زدم حتی دعواهم کردم ولی خب نمیشه دیگه 

منم تا ی حدی غرورم اجازه میده خودمو کوچیک کنم 

مجبورم از راه های دیگه ای وارد بشم 

پس به نظر شما اینکار اشتباهه آره؟ 

عمر:زندگی اون لحظاتی نیست که نفس میکشیم دفنه! زندگی لحظاتیه که نفسمون بند میاد!/عمر:چرا نمیری؟ دفنه: چون نمیتونم! تو چرا نمیگی برو؟ عمر: چون نمیتونم! / دفنه: متوجه هستین؟زندگی پراز جداییه! بارها تصمیم میگیرین ... به جایی میرسین ... میگین خیلی خب راهه من اینه ... بعدش باز راه ها تقسیم میشه ... بارها و بارها و بارها مجبور میشین تصمیم بگیرین ... در آخر همه این تصمیمات از ما ... مامیسازه! بازم گاهی برمیگردم و با تعجب به انتخابهای خودم نگاه میکنم ... گاهی منه  اون موقع منه الان رو متعجب میکنه ولی خب زندگی با انتظار از ما برای گرفتنه تصمیماته تازه ادامه داره ... هرچی باشه مجبوریم راه بریم و نباید فراموش کرد که این راه هارو یه بار میریم و تمرین و شانس دومی نداره ... هرگز نمیدونیم که پشت در چه سورپرایزها و چه معجزه هایی منتظر ماست / این داستان ادامه داره ...
من قبلا حرفامو زدم حتی دعواهم کردم ولی خب نمیشه دیگه منم تا ی حدی غرورم اجازه میده خودمو کوچیک کنم م ...

پس همه راه ها رو رفتی🤕نمی‌دونم عزیزم.اگه شک داری از یکی که مسائل دینی میدونه بپرسی بهتره 

هر چی خواستیم یا گناه بود یا گرون    

منم دیگه عادت کردم استرس میگیرم ک نکنه یکی بهم پیشنهاد بیرون رفتن بده اونوقت یسری از همکلاسیام تو دا ...

اره حق داری 

زندگی ادمو مجبورمیکنه روپای خودش وایسته 

دیگه وقتش رسیده بلندشی قهوه که سهله رویاهای بزرگتوبسازی....

لباستو بگو برات بخرن پای خودت که نیس ایناتا جایی که میتونی اسنپ نگیر اگه سرویس دانشگاه یا حمل نقل عم ...

نه دیگه من همه چی پای خودمه 

به اونا باشه سالی یبار لطف کنن مانتو بگیرن برام 

من همیشه حتی لباسای عیدمم خودم خریدم مگر اینکه مامانم برام دلش بسوزه یکی دو تیکه ۷م اون بگیره 

وگرنه همیشه خودن باید انجام بدم 

دانشگاهم با سرویس میرم بعضی وقتا 

تغدیه دانشگاه منظورم ناهار نیستا اونکه خودم خونه میبرم 

منظورم مثلا میان وعده ای نوشیدنی چمیدونم قهوه ای 

من از ۸ صبح تا ۷ اینای شب اکثرا کلاس دارم بیشتر ترسائی ک داشتم هم اینطوری بوده 


عمر:زندگی اون لحظاتی نیست که نفس میکشیم دفنه! زندگی لحظاتیه که نفسمون بند میاد!/عمر:چرا نمیری؟ دفنه: چون نمیتونم! تو چرا نمیگی برو؟ عمر: چون نمیتونم! / دفنه: متوجه هستین؟زندگی پراز جداییه! بارها تصمیم میگیرین ... به جایی میرسین ... میگین خیلی خب راهه من اینه ... بعدش باز راه ها تقسیم میشه ... بارها و بارها و بارها مجبور میشین تصمیم بگیرین ... در آخر همه این تصمیمات از ما ... مامیسازه! بازم گاهی برمیگردم و با تعجب به انتخابهای خودم نگاه میکنم ... گاهی منه  اون موقع منه الان رو متعجب میکنه ولی خب زندگی با انتظار از ما برای گرفتنه تصمیماته تازه ادامه داره ... هرچی باشه مجبوریم راه بریم و نباید فراموش کرد که این راه هارو یه بار میریم و تمرین و شانس دومی نداره ... هرگز نمیدونیم که پشت در چه سورپرایزها و چه معجزه هایی منتظر ماست / این داستان ادامه داره ...
بستگی داره بین 2.5 تا 4 متغیره

خب خداروشکر 

شما از من بهتری 

گاهی وقتا فک میکنم ک شاید اینقدر مستقل بودن و روی پای خودم وایسادن اینطور باعث شده عذاب بکشم 

حالا راستشو بگو اینکارم گناهه؟

عمر:زندگی اون لحظاتی نیست که نفس میکشیم دفنه! زندگی لحظاتیه که نفسمون بند میاد!/عمر:چرا نمیری؟ دفنه: چون نمیتونم! تو چرا نمیگی برو؟ عمر: چون نمیتونم! / دفنه: متوجه هستین؟زندگی پراز جداییه! بارها تصمیم میگیرین ... به جایی میرسین ... میگین خیلی خب راهه من اینه ... بعدش باز راه ها تقسیم میشه ... بارها و بارها و بارها مجبور میشین تصمیم بگیرین ... در آخر همه این تصمیمات از ما ... مامیسازه! بازم گاهی برمیگردم و با تعجب به انتخابهای خودم نگاه میکنم ... گاهی منه  اون موقع منه الان رو متعجب میکنه ولی خب زندگی با انتظار از ما برای گرفتنه تصمیماته تازه ادامه داره ... هرچی باشه مجبوریم راه بریم و نباید فراموش کرد که این راه هارو یه بار میریم و تمرین و شانس دومی نداره ... هرگز نمیدونیم که پشت در چه سورپرایزها و چه معجزه هایی منتظر ماست / این داستان ادامه داره ...
برو خداروشکر کن همونو میدندریغ از 100 تومن....

ای بابا🥲🥲🥲

عمر:زندگی اون لحظاتی نیست که نفس میکشیم دفنه! زندگی لحظاتیه که نفسمون بند میاد!/عمر:چرا نمیری؟ دفنه: چون نمیتونم! تو چرا نمیگی برو؟ عمر: چون نمیتونم! / دفنه: متوجه هستین؟زندگی پراز جداییه! بارها تصمیم میگیرین ... به جایی میرسین ... میگین خیلی خب راهه من اینه ... بعدش باز راه ها تقسیم میشه ... بارها و بارها و بارها مجبور میشین تصمیم بگیرین ... در آخر همه این تصمیمات از ما ... مامیسازه! بازم گاهی برمیگردم و با تعجب به انتخابهای خودم نگاه میکنم ... گاهی منه  اون موقع منه الان رو متعجب میکنه ولی خب زندگی با انتظار از ما برای گرفتنه تصمیماته تازه ادامه داره ... هرچی باشه مجبوریم راه بریم و نباید فراموش کرد که این راه هارو یه بار میریم و تمرین و شانس دومی نداره ... هرگز نمیدونیم که پشت در چه سورپرایزها و چه معجزه هایی منتظر ماست / این داستان ادامه داره ...
میگم هر دوسه ماه یکبار آیا این زیاده ؟ الان از اردیبهشت نرفتم !!

شما رو نمیدونم ولی من تا حالا اصلا کافه و سینما نرفتم .موقع دانشگاه هم پول یارانمو پس انداز میکردم یعنی ماهی ۴۵ تومن دانشگاه پیام نور بودم  خیلی خرج هایی که دوستام میکردن و نکردم ....

  

خب خداروشکر شما از من بهتری گاهی وقتا فک میکنم ک شاید اینقدر مستقل بودن و روی پای خودم وایسادن اینطو ...

واااقعا نه 

اخه اصلا چی باعث میشه فکر کنی گناهه؟ 

پدر مادرتن وظیفشونه خرجتو بدن

خود من بعضا حس بد بهم دست میده که چرا کار نمیکنم از بابام میگیرم بعد میبینم وقتی نمیزارن سر کار برم چرا باید حس بدی داشته باشم

به خاطر همینم من خودم پولی که میگیرمو خیلی راحت خرجمیکنم

چی از نون پدر حلال تر اخه

منظورت چیه ک گناهه ؟ چی گناهه؟

منم شرایطم مثه توعه با این تفاوت ک تو ماه بابام ۲۰۰ بزنه برام

خودمم حدود ۲ تومن در میارم تازه همیشه نیس بعضی ماها ی تومن

در کل همه خرجم از قبیل دانشگاه و لباس و هرچیییی با خودمه

خیلی بد نمیگذره سعی میکنم مدیریتش کنم ولی خب با دوتومن تو ماه ک تفریح هم میتونی کنی هر هفته بری کافه  ی چیز ۷۰ تومنی تو ماه میشه ۳۰۰ تومن

معقوله ۳۰۰ خرج کافه از دوتومن

واااقعا نه اخه اصلا چی باعث میشه فکر کنی گناهه؟ پدر مادرتن وظیفشونه خرجتو بدنخود من بعضا حس بد بهم د ...

حس دزد بودن بهم دست میده بعدش ک اینکارو میکنم عذاب وجدان میگیرم 

زیادم نمیگیرم ۵۰۰ ۶۰۰ نهایت 

اونم میزنم ب ی زخمی ن ک فناش کنم 

فقط جای اینکه بگم n تومن بریزین برام برا شهریه 

میگم n تومن + ۶۰۰ تومن بریزن برا شهریه 

عمر:زندگی اون لحظاتی نیست که نفس میکشیم دفنه! زندگی لحظاتیه که نفسمون بند میاد!/عمر:چرا نمیری؟ دفنه: چون نمیتونم! تو چرا نمیگی برو؟ عمر: چون نمیتونم! / دفنه: متوجه هستین؟زندگی پراز جداییه! بارها تصمیم میگیرین ... به جایی میرسین ... میگین خیلی خب راهه من اینه ... بعدش باز راه ها تقسیم میشه ... بارها و بارها و بارها مجبور میشین تصمیم بگیرین ... در آخر همه این تصمیمات از ما ... مامیسازه! بازم گاهی برمیگردم و با تعجب به انتخابهای خودم نگاه میکنم ... گاهی منه  اون موقع منه الان رو متعجب میکنه ولی خب زندگی با انتظار از ما برای گرفتنه تصمیماته تازه ادامه داره ... هرچی باشه مجبوریم راه بریم و نباید فراموش کرد که این راه هارو یه بار میریم و تمرین و شانس دومی نداره ... هرگز نمیدونیم که پشت در چه سورپرایزها و چه معجزه هایی منتظر ماست / این داستان ادامه داره ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792