دوست پ سرم از خاب بیدار شده بود زنگ زدم راجب موضوعی ک دیشب پیش اومد داشتم باهاش اروم صحبت میکردم یهو عصبی شد ب خودم و مادرم بی احترامی کرد
چون حالم بد بود بیرون بودم ی ساعت دو ساعت تو پارک نشسته بودم تا حالم خوب بشه وقتی فهمید عصبی شد چون از اون پارک خوشش نمیاد و کلی چرت و پرت گفت و سرم داد زد بعد میگه شبا میرم دور دور شبانه منم گفتم هر غلطی میخای بکن برام مهم نیس
بعدش قطع کرد گوشیو پیام داد گفت عصبی شدم چون گشنمه تازه از خاب بیدار شدم
از دیشب تا همین الان خاب بود
حالم دیگ داره ازش بهم میخوره ی روانیه بخام کات کنم سریع میاد تو کوچه ابرو ریزی میکنه