امروز چشات چن لحظه به چشام خورد و سریع خودمو عقب کشیدم انقد خوب بود که تونستم ضرر میلیاردی که امروز بهمون خورد و آینده درسی که رو هواست و کلی اتفاق دیگه رو فراموش کنم و برای اون لحظه ذوق کنم ولی عجیب دلم به حال خودم سوخت چرا من نمیتونم نگات کنم؟چرا نمیتونم حتی ی لبخند کوچیک بزنم؟چرا حتی ی لوس کردن ساده بلد نیستم؟خوشبحال اونی که چشاتو داره خیلی قشنگ بودن...