خالم حامله س مامانم گفت برو پیش خاله شوهرش شیفت شبه
من گفتم باشه میرم
وقتی رفتم خالم با شوهر خالم تلفنی حرف میزد گف اره نیلوفر اینجاست نگران نباش بعد یک ساعت اومد خونه گفت همکارم به جای من امشب مونده
خیلی حالم بد شد
همش بهم نگاه های عجیب میکرد
من خودم تنها زندگی میکنم
گفت اگ خالت غذا درست کرد واست بیارم
هستین بگم؟