وااااااااای دارم جر میخورم
یعنی شوهرمو صبح جرش دادم ،عر چی از دهنم در آمد گفتم ،اونم گفت باباااااااا اینا دیونن و رفت کلانتری
زنگ زده میگه یا طلاق بگیر یا اجازه بده دختر منو بگیره
دخترم داره دق میکنننننننه ،نیخواد خودشو آتیش بزنه
منم گفتم به درک
دعوا شد سر صبحی
خدا رو شکر بچه هام خونه نبودن ،رفتن بیرون .
اون فوش میداد ،صداشو ضبط کردم،میگفت تو دادگاه آشنا دارم طلاقتو از شوهرت میگیرم یا باید رضایت بدی ندی آشنا بازی میکنم میبینی دخترم هووت میشه ،میگفت تو چی داری پیر که هستی خانواده نداری ،ولی دختر من جوونه،موقعیت اجتماعی خوب داره ،با شوهرت مثل آدم رفتار میکنه ،منم فقط در یک کلام جوابشو دادم ،که من برعکس دختر تو نجابت دارم،درسته خانواده ندارم ولی اصالت دارم،گفتم خاک بر سر تو که داری برای دخترت ج ا ک ش ی میکنی ،گفت خوب میکنم من تو این دو سال خبر داشتم ،دخترمه دوسش داره خودم پشتش همه جوره ایستادم ،منم گفتم اگر بخاطر مال و امواله به عرض برسانم که این آقا هیچی نداره ،همش به نام منه ،اونم مثلا خواست کم نیاره،گفت نوکرش هم هستیم به اوج میرسونیمش،منم گفتم خودتون رو به اوج برسونید که آویزون مرد های مردم نباشید ،بعذ جیغ میزد فوش بددددددد که بروووووو،دخترم داره از دستم میره،انقدر زر زد و من مخصاصا قطع نکردم که حرفاشو ببرم دادگاه ،،هفته دیگه نوبت دادگاه دارم ،اینا نمیدونن من شکایت کردم بابت مزاحمت ،یعنی یه بلایی بیارم سرشون