ماه قبل قرار بود بریم شمال کنسل شد این ماه به بچه ها قولشو دادم،ماشینمونو تازه عوض کردیم گفتیم با ماشین جدید بریم،خواهرم بچه هارو نگه می‌داره من میرم سر کار گفتم اونم بیادون تا حالا نرفته شمال و دلش خیلی میخاست ببینه دریارو،شوهر بدجنسم گفت پس من به خواهرمو میگم بیاد در صورتیکه خودش می‌دونه خواهرش اصلا محل بچه های ما نمیده،با سه تا بچه عقب ماشین تازه دونفر بزرگم ببریم!!خواهرش گفته من نمیام مامانو ببرید،مادرشوهرم تو همه سفرا دنبال ماست یه بار من میخاستم فقط خواهرمو ببرم😔تو سفرا همش جنگ اعصاب درست میکنه نمی‌ذاره کاری کنیم بخواهیم بریم رستوران میگه وا رستوران برا چی یه کنسرو میگیریم میخوریم،اصن هربار کوفتمون شده سفر،حالا خواهرم گفت بابا من اصلا نمیام بیخیال ولی شوهرم میگه به هرحال مامان من میاد
کتاب کتابخانه نیمه شب رو‌بخون حتما
بگو نمیام مامانتو ببر من نمیام
مگه مجبوری بری فقط اعصابت خورد شه
نرو خب اگه اذیت میشی
بچه هاتم یا بده به مادرش نگه داره یا مهد
خاله هیچی نمیگه ولی گناه داره دیگه
اعصابتو به هم نریز
من اگه به جات بودم سفر رو کنسل میکردم ..نمیگفتم به خاطر مادرت ..یه بهونه ای می‌آوردم
آخه کسی واس چنین مسائلی خودشو عصبی میکنه؟ بیخیال سخت نگیر
چرا مامانش بچه هات نگه نمیدار؟
عزیزم سخت نگیر چاره چیه با سیاست طوری که شوهرت نفهمه جور دیگ کار خواهرت جبران کن براش
دفعه قبل رفتیم مشهد مادرشوهرش یه خورده حلیم فریز شده آورده بود تا سه روز میگفت سالمه میخاست بده خورد ما
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
