مادربزرگ من(پدری) از وقتی پدربزرگم فوت کرده پیش ما بود ۶ ۷ سالی اینجا بود سرحال بود و از پس کاراش برمیومد این آخریا چون دیگه زمین گیر شده بود و نمیتونست از پس کاراش بر بیاد براش پرستار گرفتیم یه چند روز ک گذشت عمه و عمو هام گفتن نه پرستار نمیشه و فلان مگه ما مردیم پرستار بگیریم براش
بعد دوسال رفت خونه ی یکی دیگه از عموهام
عمه هام اصلا ازش مراقبت نمیکنن و تحویلش نمیگیرن میگن ک نمیتونیم خودمون مشکل داریم .
مادربزرگم اصلا زن نامرتب و کثیفی نیست
الان عموهام گفتن ک هر ده روز باید خونه ی یکی از پسرا باشه و دخترا نمیتونن از مادرمون مراقبت کنن
مایی ک پدر و مادر و داداشم سرکارن اینا راضی به پرستار هم نمیشن باید چیکار کنیم اخه
حالا امشب میخوان بیارنش خونمون
منم اصلا نمیتونم تکونش بدم خیلی سنگینه نمیتونم مرتب عوضش کنم پوشک نیازه اصلا بلد نیستم و دلشو ندارم راستشو بخوایین
چرا درک نمیکنن اخه