دیشب اومده بودن که راجب تاریخ عقد حرف بزنیم ،یهو همسرم برگشت گفت به شاگردات چقدر پول میدی؟بابام گفت بستگی داره من دو تا دارم ۵/۷ تومن اینجا اینجوریه بعد بابام رفت تو باغ بودیم برگشته به پدر شوهرم گفت چیزی بهشون نمیده ددر شوهرم گفت خوبه اخه اینجا شهرستانه مثل تهران نیست که
یا یه جوری نشون داد که تمام پدر منو ضعیف نشون داد اصلا خیلی بدم اومد
مادر شوهرم برگشته بم میگه تو یه کت و شروال میپوشی دیگه
آقا شاید من بخوام ماکسی بپوشم به تو چه
چند بار گفت یا میگفت تو خودت خوشگلی ارایش میخوای چیکار موهاتم دم اسبی میبندی دیگ