پارک بودم غروب.ی خانومی اومد کنارم نشست با دختر ۳ساله اش ک عقب مونده ذهنی بود..ی لباس خیلی داغونم تن بچه کرده بود و بیخیال ازش فرستاده بود سرسره بازی ک خیلیم ازما فاصله داشت ...سر حرف باز شد گفت ۳ بار باردار شدم هر ۳تاش سقط شد .سراخری دکتر منع کرد بارداری رو و گفت میمری اینسری ..چون سر بارداری هام قند و فشار و ناراحتی قلبی داشتم خیلی بهم سخت گذشت...خلاصه میگفت اهمیت ندادیم و دوباره باردار شدم و رفتم دکتر دیگه ..تو بارداری گفتن بچه ات قلبش مشکل داره و ممکنه ناقص بدنیا بیاد پزشکم بهم گفت باید سقط کنی...منم چندتا دکار رفتم همه گفتن سقط کن..ولی من و شوهرم گوش ندادیم و نذر کردیم ک سالم باشه و...ماه هفتمم کیسه ابم پاره شد و دخترم بدنیا اومد..قلبش مشکل داشت دکترا گفتن باید عمل کنیم...اما ما عمل نکردیم شوهرم میگه کل کن یا میمونه یا میمیره ..دکترا چرت میگن..وضع مالیشونم خوب بود..چون از سفرای خارجش خانومه میگفت و درامد خوب شوهرش.بعد جالبیش اینه خانوم میگفت کاش بدنیا نمیاوردمش....کلا رفتم تو فکر گ چقدر ما ادما گاهی خودخواه میشیم...😔
😢😢😢
😕😕😕
بالاخره عقب مونده بود یا قلبش مشکل داشت؟خودش و شوهرش مشکل مغزی داشتن!
بیچاره اون دختر 😔
بزور چیزیو خواستن همینه دیگه۰ خودخواهی تا کجا
نذر كردن كه سالم باشه؟!😳😳😳متاسفانه ديگه ملت همه چي رو با هم قاطي كردن
دیوانه بودن....
چرا فکر میکنی خودخواهه؟مگه شما از سختیایی ک کشید یا احساس واقعیش خبر داری؟شاید یه جورایی خسته شده...
چه مادر و پدر بی فکری😑😕
مشکل عقب موندگی و اون زن وشوهر داشتن نه اون طفل معصوم
دختره هم عقب مونده بود هم مشکل قلبی تنفسی داشت....خانومه جالبیش اینه میگفت ب حرف دکترا گوش ندادیم رفتیم مشهد...
نرو تو فکر استارتر و قضاوت هم نکن عزیزم
به اون مادر بیچاره نگو خودخواه
تا با کفشای کسی راه نرفتی درمورد راه رفتنش نظر نده عزیزم.
ما که جای اون خانم نیستیم. شرایط خیلی سخته. شاید اگر ماهم جای اون بودیم ازون بدتر بودیم.
به خدا پناه میبرم از ازمون های سخت الهی
بعد میگفت خودمم قند و مریضی داشتم تو بارداری کلی قرص میخوردم ....گفتم خوب دخترتم تو بدنش منتقل میشده داروها ..گفت اره دکترام گفتن ولی ما بچه میخواستیم...ب