با دوستام رفته بودیم جمکران داخل شبستان نشسته بودیم حرف میزدیم ...
حلالی مانند نشسته بودیم روی دو نفرمون به یه سمت بود
جلومون هم کسی نبود بعد یه خانمه اومد ...ماهم همینطوری داشتیم باهم حرف میزدیم و...
بعد یهو دیدیم این خانمه با عصبانیت اومد سمت ما 😂
که آره شما به من نگاه کردید چرا نگاه کردید ،به من نگاه کردید گفتید اون خانمه وسواسه
برگشتم میگم آخه حاج خانم گیرم ما همچین چیزی گفتیم شما از اون فاصله چجوری شنیدی ممکن نیست اصلا
هر چقدر هم میگفتم باز حرف خودشو میزد
میگف نهههه من پنج روزه اینجام چرا هیچکس به من اینطوری نکرده چرا به هیچکی گیر ندادم گفتم والا ماهم بیست ساله تو این شهر زندگی میکنیم اولین باره یکی اینطوری بهمون میگه😐😂آخه ما چرا باید به تو نگاه کنیم
آخرشم گفت خدا نگزره ازتون رفت 😐😂