هعییی یکی از دوستام که چند ساله ازدواج کرده و دیگه سالی یبار حرف میزنیم یکیشم کار میکنه تو فاز خودش البته من اونو دوست خودم نمیدونم ولی خب :/ اون یکی دوستمم که سر یه موضوعی کات. کلا هرچی رفیق داشتم خودم کات کردم تنها کسی که هست دختر عمومه که ۱۵ سالشع باباش به شدت سختگیر
کلا من خانواده ی پایه ای دارم هرجا بخوام میتونم برم ولی همیشه همیشههههه دوستام خانواده ی سخت گیر
همیشه دلم میخواست یه رفیق داشتم باهاش میرفتم مسافرت و بیرون اون بیاد خونمون من برم خونشون
ولی همیشه رفیقای من میان خونمون و من نمیرم
حسخیلی مزخرفیه که یه مدت عییین خوره افتاده جونم
قبلااوکی بودم تنهایی ولی الان به شدت حس میشه
نمیدونم چیکار کنم واقعا کلا دیگه رفاقتا هم مثل قبل نیست
فک نمیکنم بشه الان یه دوستی خوب و عمیق با کسی داشته باشی اونم یه شروع جدید . هرچی هست از بچگی داشتی همونه مگه میشه با یکی تازه رفیق شی و موندگار بشع؟ برای منک نشد