به جون تو باکلاسه
از من صگی تره
کل دیشب صدای بچه نذاشته بخوابم
صبح ۷ و خورده ای پاشدم رفتم پانسیون
از دست پشتیبان ها افسردگی گرفتم
۲۰ بار زنگ زدم
تو پانسیون خوابیدم
اونجا ناهار خوردم و ساعت ۳ و نیم اومدم بیرون دوساعت نشستم جلوی مغازه بسته!!
هوا خنک تر شد اسنپ گرفتم اومدم خونه دارم به زندگی سگیم ادامه بدم و تا شب درس هم بخونم و تو شرف زندگی تف کنم