2777
2789

یه پدر با دو تا دخترش اومدن شرکتمون

باباشون با مدیر شرکت یکم دوست بودن 

واسه اینکه کاری با دختراش راه بندازه

دخترا و باباشون قه قه میگفتن میخندیدن با مدیر شرکتمون

حالم واسه این گرفته شد که بابای ما میترسید برا ما کاری کنه یا حتی برا ازدواج با کسایی که میدونست خوبن ما رو قایم میکرد

ما مهندس شدیم و دکتر و دستمون توی جیبمون بازم حسابمون نکرد و نمیکنه 

بد ماجرا اینجاست که بابای قصمون آدم خوبه بود نسبت به مامانمون

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یعنی الان قهقهه میزان سنجش ادماس

آقای سعدی چطوری یه عالم دردِ دوری و لانگ دیستنس رو تو این یه بیت جا دادی؟در طالع من نیست که نزدیک تو باشم می‌گویمت از دور دعا، گر برسانند.

هعی چی بگمما که نمیتونیم ادمارو تغییر بدیمولی میتونیم دراینده پدرومادر خوبی برای بچهامون باشیم

آخه اینقدر خراب بود که دیگه به بچه دار شدن نرسید

بعد مامانم الان ناراحته نوه ندارن و اصلا ناراحت نیست که ما بچه نداریم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

دندانپزشکی

ماریامم | 20 دقیقه پیش
2791
2779
2792