سلام قبلا کاربری داشتم و تعلیق شد الان حالم خیلی بده قبلا مچ شوهرم گرفتم خیانت کرده بود با التماسش برگشتم اما نتونستم اعتماد کنم باورم برنگشت شک وجودمو گرفت و همش فکر میکردم دروغ میگه تا 10 روز پیش دروغش دوباره رو شد برام گفت با فلان دوستم میرم بیرون حس میکردم دروغ میگه شب قبلش خیلی عجیب خواب دوستش را دیدم همیشه قبل که چیزی بشه خواب میبینم بهش گفتم دروغ میگی گفت نه با فلانی بودم حس بدی داشتم به دوستش پیام دادم که 27 سال دوست بودن و خیلی صمیمی حتی از برادر گفتم این روزا همدیگرو دیدید گفت نه قلبم ریخت حالم بد شد گفت چرا چیشده و اینا شوهرم میگفت من ثابت میکنم بهت باهاش بودم وقتی ثابت کردم چمدون جمع کن برو گفتم باشه وقتی رفته بود پیش دوستش دوستش گفت من پیامش دادم. خلاصه دروغ گفت حالا خیانتش یه طرف دروغش یه طرف
بنطرتون با چنین شرایطی باید موند و درست شد یا جدا شد. ناگفته نماند یه وقتایی خوب میشد اما من مدام تو روش میآوردم بحث میکردم قهر گریه همش اینا بنظرتون چکارکنم
اصلا طرفش نرو بهش محل نده خوشحال باش بخند آهنگ بذار برقص بذار بفهمه هیچ اهمیتی برات نداره خودت رو سرگرم کن بیرون برو پارک برو استخر برو ببین چه جوری به التماس میفته
اصلا طرفش نرو بهش محل نده خوشحال باش بخند آهنگ بذار برقص بذار بفهمه هیچ اهمیتی برات نداره خودت رو ...
دقیقا گاهی محلش نمیزارم میاد التماس میکنه الان حس میکنم باید اینطور باشم باید همه شانسمو امتحان کنم اگر درست نشد بعد جداشم حس میکنم او از خداشه من جداشم راه براش بازبشه
بعد اینکه آدم شد دیگه به روش نیار آویزون بازی درنیار گریه نکن شجاع باش
هرجا میره بهش گیر میدم دعوا درست میکنم نمیدونم حس میکنم دارم ب جایی میرسم که برای از دست دادنم ناراحت نمیشه دیگه میگه بهتر. رفتیم مشاور داشت بهتر میشد همه چی مشاور به شوهرم گفته بود خوب نشی مجبوریم بریم سراغ طلاق توافقی شوهرم داد کشید و اینا بهم گفت شوهرت دوست داره نمیخواد از دستت بده