هیچ وقت نزاشتن زندگی کنم، تو همه چی دخالت کردن، همیشه محدودم کردن، بابام وضع مالیش خیلی خوبه ولی برای من حتی جهاز خوبم نگرفت، حتی سال اول ازدواجم بهم عیدی ندادن،اینا به کنار، هروقت میرم خونشون خیلی بام بدرفتاری میکنن، جلو شوهرم بهم حرفای رکیک میزنن، منو میندازن بیرون، خیلی بدبختم، شوهرمم دوسم نداره، رفتار خانوادمم دیده بدتر شده، اصلا آدم حسابم نمیکنه، هیچکسو ندارم
اگه شوهرم برام یه تیکه لباس بگیره مامانم جلو شوهرم داد و بیداد راه میندازه که چرا پولای شوهرتو خرج میکنی چرا لباس خریدی، تو ولخرجی، تو زندگی کن نیستی،داد میزنه بدوبیراه میگه، نمیدونم چرا انقد پدرومادرم از من متنفرن
خانواده من عمرا میزاشتن من مستقل زندگی کنم، نمیدونم چرا انقد از من متنفرن
تو که بچه نیستی تا بزارن مستقل زندگی کنی پول جمع می کردی خونه می گرفتی یه روز از خونه بیرون می رفتی و میرفتی خونه ی خودت و آدرس شم بهشون نمی گفتی و دیگه هرگز به خونه ی پدر و مادرت بر نمی گشتی