با خودش هم برم اونقدر گرون نمیخره. اصولا با من خرید نمیاد میگه وقت ندارم. ارایش هم همیشه دارم. بچه هم دارم. دادخواست طلاق داده دوشنبه باید برم. دیگه نمیخام بمونم. بسه هر چقدر تحقیر شدم. اگه موندم فقط بخاطر بچم بود ولی یه طرفه نمیشه زندگی رو درست کرد. اون میگع من باید هر موقع بخام برم و بیام به هیچکس هم جواب پس نمیدم. انقدر شبا رفت و نیومد من دیگه اعصابم نمیکشه. انقدر خسیسه که من با هیچکس رفت و امد ندارم. دیگه نمیتونم تحمل کنم
به من هم گفته که خودم باید برم تقاضا بدم
مهریه هم فکر نکنم بهم بده چون تا الان تمام دارایی هایش رو صوری انتقال داده فکر کنم
کاش حداقل خانواده ام حمایتم میکردن
از نگاه های ناراحت بچه ام دلم میخواد بمیرم....
اخی عزیزم. طلاها مال خودت بود یعنی پس انداز خودت بود؟ همینه دیگه مردها معرفت ندارن. این با اینکه وضعش خیلی خوبه ولی همیشه برای من کم گذاشت. خودش جمع کرد و بالا کشید حالا من شدم بد. همش از من ایراد میگیره مثلا شوخیه. چرا اینجات این جوریه؟ چرا فلانی ؟ میگم خب خودتم اینطوری هستی. میگه من مَردم. گفتم یا از اول دقت میکردی یا اگه زن همه چیز تموم میخای خرجش کن. اخه شوخی هم حدی داره. به شوخی همه حرفاشو میزنه. فکر کرده خودش شاهه که ملکه باید داشته باشه.
طلاهای عروسیم بود که مادر و پدرم بهم داده بودن
تو این چند سال بهم پول درستی هم نداد که پس انداز داشته باشم برای خودم
برگشتم خونه ی مادرم اما مادرم هم میگه باید از اینجا برم
هنوز تقاضای طلاق هم نداده
به من هم نداد پس انداز کنم. این دادخواست طلاق داد. مهریه ات رو بگیر برو خودت خونه بگیر و کار کن. یه خونه کوچیک رهن کن و کار کن. روی پای خودت بایست. یا به مامانت بگو میرم سرکار خرج خودمو میدم صبر کن تا بتونم خونه اجاره کنم
به مادرم گفتم میگه باید برگردی حق نداری طلاق بگیری
به مادرم گفتم بابا شوهرم من رو بیرون کرده میگه کسی دیگه رو دوست داره من رو نمیخواد
اصلاً به حرفم گوش نمیده
نمیدونم از این آدم آب زیر کاه مهریه بیرون میاد یا نه؟
چقدر از مردها متنفر شدم همه اشون فکر میکنن خدا هستن
خدا کنه به جایی نرسن
منو امروز کتک زد هولم داد که برو از خونه بیرون ولی من نرفتم. گفتم هستم تا حقمو بدی بعد برم. گفتم من بچمو نمیدم از اینجا هم نمیرم. تو هم به حرف مادرت گوش نده. خونه پدرته و حق داری بری اونجا. بگو مامان وقتی منو نمیخاد نمیرم. منم فکر نکنم چیزی گیرم بیاد. هرچی مال و امول داره زده به نام بچم. هیچی نداره.
به من گفت از زندگی ام برو بیرون
با اینکه دل برام نمونده بود تو روش وایسادم و گفتم میرم فکر نکن مشتاق این بودم که با آدم خیانتکاری مثل تو بمونم
حرف های بدی بهم زد حرف های زشتی بهم زد که کاش نزده بود
همیشه مادرم میگفت دختر باید سر به زیر باشه
الان اون دخترهایی که سر به زیر نبودن زندگی عالی دارن
اما من زندگیم به کجا کشید
به من هم دقیقا همینو گفت. گفت من تو رو هیچ جا نمیبرم چون خجالت میکشم به من نمیخوری. من دوشنبه نوبت دارم برم بذای تعیین مشاوره و بقیه ماجرا. مجبور شدم توافقی قبول کنم نمیخام لج کنه و بچم اذیت بشه. مهریه هم نده من نمیبخشم شاید نگیرم ولی نمیبخشم. مجبورم از حقم بگذرم
من نمیخوام مهریه ام رو ببخشم چون خیلی بهم سختی داد
ولی دادگاه خیلی طرف مردهاست
یک سکه رو میتونه برای چند ماه قسط بندی کنه
کاش برای من هم بره تقاضا بده
خسته شدم از بس این شغال زرد تحقیرم کرد
کاش زورم بهش میرسید لااقل یه دل سیر میزدمش
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
