امروز دیگه اعصابمو خرد کرد
اصلا هر کار میخواد بکنه به من ربطی نداره ولی حداقل جلو بابام علنی نگه که اونم ناراحت شه دعوا بیفته.
تا حالا هرچی میگفت بابام میگفت داری دشمنی میکنی من حمایت میکردم ازش میگفتم نه راست میگه خب مگه خانواده ات نمیکنن این کارا رو
ولی امروز فهمیدم بابام حق داشته دیگه هرچی هم باشن خانواده طرفن تو که نمیتونی هر جور دلت میخواد هرچی دوست داری بگی طرف ناراحت نشه
یه عمو دارم اروپا زندگی میکنه الان بعد ۴ سال اومده سر بزنه واسه پدربزرگ و مادربزرگم و عمه ام لباس و کفش اینا از اونجا خریده بود (چون عمه ام تنها خواهرشه ۵ تا برادر داره) بعد من اصلا انتظار نداشتم واسه من چیزی گرفته باشه که دیدم یه لباس هم واسه من خریده گفت این به مناسبت قبولی پزشکی و واسه هیچ کدوم از نوه های دیگه چیزی نیاورده بود علاوه بر اون واسه خاله من هم یه لباس خریده( چون خالم معلول هست) در حالی که واسه برادرهاش هیچی نگرفته بود. بعد با ذوق اومدم لباسه رو خونه به مامانم نشون میدم میگم مامان عموم آورده قشنگه؟ برگشته با پوزخند میگه حتما از همین ایران خریده. میگم مامان روش قیمتش به یورو زده بیا نگاه کن بعد که اینو دیده میگه حالا واسه بقیه چی گرفته که اینو به تو داده. میگم هیچی نگرفته بعد حالا اینو که شنید برگشته یه نگاهی میکنه میگه من از طرحش خوشم نیومد چیه این همینجا قشنگترش هست😐
واقعا خورد تو ذوقم چون من خوشم اومده بود ازش
فقط هم این نیست همیشه عادت داره بزنه تو ذوق آدما به همه چی ایراد بگیره فقط دنبال بهانه ای برای ناراحت بودنه. یعنی خندیدن و خوشحال بودن جلوش حرامه
خواستم یه جا بگم دلم خالی شه