دندونام کج و کله بودن دلم میسوخت بابام پول خرج کنه متاهل شدم دلم میسوخت شوهرم خرج کنه نتیجش شد دنیای کج و کله پوسیده ک اعتماد بنفس مو توسن۲۷سالگی گرفتن دلم نمیومد اسم لباس بیارم مامانمو تامیگفتم لباس تنگ خراب بودن بهم میزد دخترخاله هام لباس کهنشونو میدادن بم تخریبم میکردن حتی لباس فرم مدرسمم مال مردم بود شوهرکردم براخودم نمیخریدم پول میومدم دستم الویتم لباس شیک خریدن براهمسرم بود مامانمو بابام جهاز ندادن وام ازدواجمون دادن شوهرم هنوزم ک هنوزه میشنوم میگن جهاز نیوردی خانواده شوهرم. الآنم از زندگیم متنفرم ک چهارتاتیکه اساس خراب دارم . چرا ب خودم ارزش ندادم؟چرا ب خودم نرسیدم؟چراالان باید درد بکشم ازدمدونای خرابم ولی ترس هزاره درست کنم خیلی خستم
با این همه فداکاری که دررحق خودت کردی پس انداز داری ؟؟
ن والا هیچییییی هرچی هم داشتم مجرد ک بودم طلا برام میخریدم مامانم نمیفروخت من یواشکی میدادم بابات میبرد میفروخت تاالانم هرچی داشتم دادم ب شوهرم یا خرج خوردم خوراک صفر صفرررز