ببینید من یه مدت با پسر عموم حرف میزدم تا دیگه یجوارای اوکی شدیم بعد کل خان اده فهمیدن همه موافق بودن جز داداشم بعد زن عموم چن خونشون تهرانه گف ما دختر از شهرستان نمیبریم فلان بعد داداشم کلن اعصابش خورد شد بعد این قضیه گذشت ما ازش گذر کردیم من واقعا از ته قلبم دوسش دارم ولی بخاطر هر رفتارش باید قسمش بدم ترو خدا رفتارتو درس کن بهم گف ته این رابطه هیچه این همش بچه بازیه دیگه پیگیرم نشو بازم چن دوسش داشتم کنار نیومدم گفتم بیا هم درستش میکنیم به هر بدبختی بود دوباره رابطرو نگه داشتم من خونمون شهرستان وه اصلا هم دیگرو نمیبینیم چون روز پیش از سربلزی اومد پس گف دوباره نمیتونم باهات باشم یکیو میخام باهاش برم بیرون گفت تو حاضری با کسی زندگی کنی که خونه نمیاد هی با رفیقاش بیرون بره بازم میدونستم میخاد منو سردم کنهگفتم اره میزارم باید خوش بگذرونه بار ها خوردم کردهک نمیتونم ولی من دوسش داشتم الان چند روزیه باهاش حرف نمیزنم خودش همه چیو تموم کرد هر وقت دعوا میکردیم چون میدونست دوسش دارم امکان نداشت نرم آشتی نکنم ولی این دفعه دیگه واقعا خورد شدم نخاستمش تا غروبی زن عموم پیام داد ک گفته معذرت میخام بیا برگردیمو فلان از این حرفا بنظرتون قبولش کنم دوسش دارم ولی میترسمم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تمومش کن.کسایی که مرد کلی ناز کشیده و خانوادش مشتاق بودن ازدواجشون خیلی وقتا خوب پیش نمیره.اینا که از الان اینجورین و تو همش باید منت بکشی مشخصه عاقبت خوبی نداره.قدر خودتو و بدون و هیچوقت به خاطر شوهر کردن اینجوری غرورتو نشکن.کسی که تو و بخواد باید برات تلاش کنه
تمومش کن.کسایی که مرد کلی ناز کشیده و خانوادش مشتاق بودن ازدواجشون خیلی وقتا خوب پیش نمیره.اینا که ا ...
گفتن فلان بیسان در حد ما نیستن ولی زن عموم باز گف من معذرت میخام دخترم فلان شما همه فهمیدن منی که مادرشم با از آخر بفهمم کلن همه فهمیدن میترسم فردا سر زبونا بیوفته