الان دوهفتس میگم حالم خوب نیس باردارم شکم درد دارم استفراغ دارم نمیتونم زیاد کار کنم
میگه همکارم میخواد از تهران بیاد اونم چی زنش با دوتا بچه با خواهرش با دوتا بچه دیگه
وقتی میگفتم من خودم از تهران فرار کردم که این یه ماه راحت باشم
الان واس من مهمون میاره بعد وقتی میگم میگه کاری نداشته باش من همه کاراتو میکنم
الان از صبح خونه رو میسابم خسته شدم به خدا اینم کمکش به منه
میگم نمیتونم زیاد ماشین بشینم میگه صندلی رو بخوابون تو بخواب مگه میشه لامصب
گفتم بگو عید بیان نگف اصلا منو درک نمیکنه
خلاصه ازدواج کردین نگا کنین کثافت درک داشته باشه که یه خانم باردار نمیتونه مهمون داری کنه