2777
2789

بیاین داستان آشناییتون با همسرانون و بگین یکم دلمون وا شه ، دلمون گرفت انقدر داستان خیانت شنیدیم ، بیاین از عشق و عاشقی هاتون بگین🥰

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حال دارینا اومدیم اینجا دو دقیقه از فکر بدبختیامون بیایم بیرون بعد میگی از همسرت بگو؟🚶‍♀️😅

خوبی حرف زدن باخدا اینه لازم نیست منظورت رو براش توضیح بدی💖...ولی جدای از این حرفا طرف یه سیب از درختش کندن، داره دهنمون رو سرویس میکنه اونوقت تو امید داری بری تو باغش بخوری و بخوابی و حوریاش رو بمالی؟🤦‍♀️🤷‍♀️

توخیابون یه موتوری منو دید دونفر بودن .جلویی خواست شماره بده بعد یهو پشتیه پیاده شد اون شمارشو داد خلاصه پشتیه شد شوهرم و جلویی دوست صمیمی شوهرم 🤣۶ سال از ازدواجمون گذشته درضمن اون اویل باری بود که از ی پسر شماره میگرفتم

عزیزکم ..خیلی دوست داشتم خود خواهانه داشته باشمت ولی افسوس که دنیا جای قشنگی نیس ...
حال دارینا اومدیم اینجا دو دقیقه از فکر بدبختیامون بیایم بیرون بعد میگی از همسرت بگو؟🚶‍♀️😅

هر کی نداره یه جور میناله هر کی داره هم باز میناله عجب موجود عجیبیه😂

خب پسر عمو دختر عمو اییم یادمه ۱۵سالم بود فهمیدم ی حسایی بهش دارم از خدا خاستم اگه ماله منه بهش برسم اگه باهاش خوشبخت میشم طوریم ک شوهرم تعریف میکنه از ۱۷سالگیش ک من ۱۴اینجوریا سنم بود عاشقم شد جفتمون هم سر ی لجبازی و غد بازیمون عاشق هم شدیم😍😍😂😂😂یعنیی با هم لج کردیم دعوا کردیم بعدم ک اون دعوا و خودمون فراموش نشدیم و نفرت بچگی ب عشق نوجونی تبدیل شد بعدم رفت سربازی تعریف میکنه میگف هزدفعه میومدم مرخصی اولین کار میپرسیدم تو کجایی چیکار میکنی خدا نکرده نامزذ نکرده باشی😂😂😍😍بعدم از سربازی اومد عموم  بهش گف میخام برات زن بگیرم شوهرمم گف دخترعمومو میخام برام میگیری؟عموم گف من برادرزادمو دست تو نمیدم اگه بعدا خدانکرده دعواتون شه جداشین میونه منو داداشم بهم میخوزه 🥲🥲با کلیی پا فشاری شوهرم و پسرعموهام همهه اومدن خاستگاری و ...

عدس کوشولووووم ۱۴۰۳/۱/۱۴ ساعت ۵ صبح سقط شد 💔روزی که آزمایش دادم دکتر آزمایشگاه بهم گفت ی عدس کوشولووو تو شکممه منم اسم کاربریمو گذاشتم مامان عدس کوشولووو اما دیگه عدسم و ندارم 🥺💔

داداشش همسایمون بود

زیاد میدیدمش ولی ازش خوشم نمیومد

چند روز از سرویس مدرسه که پیاده میشدم یهو سر راهم سبز میشد یه کاغذم دستش بود که اصلا ازش نگرفتم دیگه کلافه شدم بهش فحش دادم رفت🤣

ولی کم کم ازش خوشم اومد و رابطمون شروع شد و بعد از مدتی با تحمل سختیهای فراوان ازدواج کردیم ۱۴ سال از ازدواجمون میگذره یه پسر ۲ ساله داریم😊

دختر خاله و پسر خاله ایم. رابطه ما از وقتی شروع شد که خواهرم سال ۸۶ با عموش ازدواج کرد .مسافرت رفتنامون شروع شد از همون بچگی خیلی باهم بازی میکردیم و تو این مسافرت رفتنا عاشق رفتارش شدم اونم همینطور . همیشه هم پنجشنبه جمعه ها میومد خونمون تا اینجا ما فقط تو دلمون همدیگه رو دوست داشتیم و رابطه ای عاشقانه نداشتیم . چند سال بعدش که دوم دبیرستان بودیم یه نامه داخل کتابم پیدا کردم که ازم خواست برای ازدواج به پاس صبر کنم و هنوز اون نامه رو دارم و خلاصه دوستی و دلدادگی ما شروع شد.اینم بگم که خیلی سختی کشیدیم تا تونستیم پدر و مادرم و برادرم راضی به ازدواج مون بشن  . والان ۹ سال هست ازدواج کردیم و دوتا پسر داریم و واقعا خوشبختیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز