وای میفهمم چیمیگی
حالا من یه روز صبح زود میرفتم جایی ، صبح زمستون بود و هوا تاریک دیدم اونور خیابون یه نفر تصادف کرده اینطوری درازش کرده بودن رو زمین روشو کشیده بودن
تا چند روز فقط یادش میفتادمگریه میکردم کلا بهمریخته بودم ، هی میگفتم یعنی بچه بوده میرفته مدرسه یا مرد بود میرف سرکار 😔