پیشاپیش ببخشید نتم خیلی ضعیفه داستان اینطوری بود چندروز پیش از سرکار اومد حوصله نداشت از نیم ساعت قبلش دخترم گریه میکرد بریم بریم خوراکی بخریم منم حاضر شده بودم شوهرم اومد ناهارشو گذاشتم جلوش رخت خوابشو پهن کرد آماده گفتم میرم تا سر کوچه شروع کرد غرو بحث مگه واجبه بری و فلان منم گفتم زود برمیگردم یکم بحث کردیم خلاصه بعد اون قهر کرد چندبار رفتم کنارش پسم زد همش تو خودش بود اینم بگم بشدت درونگراس خلاصه منم تیکه انداختم زن گرفتم شوهر نکردم ک ..چون هربار رفتم سمتش پسم زد بی احساس چون میدونم یک ماه نرم سمتش نمیاد سمتم ....امشب پیام دادم برم دندونم بکشم ببینین چی گفت آخرش 😢
به دخترت میگفتی جلو خودش گریه کنه که اون بدونه آره واجبه که برم سر کوچه خوراکی بخرم
اگه تا همینجا بود چیز خاصی نگفته
بچه ها توروخدا چت آخرش منظورش چی بود نمیتونم هضم کنم با ی نفر سخته یعنی چی 😭
تنها یه نفر و داشتن سخته😐
تنها ی نفر رو داشتن سخته؟ یعنی چی؟ مگه ایشون چند نفر لازمشه؟😐
حرفش بوی عاشق شدنو زن دوم و دوری میده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
