بخاطر خانوادم یه حس ترس تو وجودمه

من سردرگمم خیلی سردرگممم از همه جا خواهشا تا آخر بخونید من کسیو بجز شما ندارم درد دل کنم🥲همچی از بی عزت نفسی مامانم شروع شد مامانم مارو بدبخت کرد با انتخابش تو ازدواج:)پدرم یه معتاد شیشه به تمام معنا مخ نداره متاسفانه ۱۷.۱۸ سال به همین رونده..!۱۷.۱۸ سال بردیمش کمپ خوب نشد صبح روز شب هرساعت هر دقیقه هر ثانیه تهمت میزنه به مادرم تو با این اون بودی ۱۷.۱۸ سال تمام مادرم تا پای طلاق رفت و باز پس کشید یعنی ول کرد با این کارش ضربه روحی بزرگی به من زد الانم مورد تمسخر در همسایه ها قرار گرفتیم خیلی خستم سردرگم شکستم من خیلی خجالت می کشم دلم میخواد خودمو خلاص کنم از این زندگی من هیچ وقت نمی بخشمون:)💔و اینکه درمورد ترسم مادرم ماه پیش پرونده باز کرد براش ولی متاسفانه باز مادرم گول خورد پرونده بست گفت میرم کمپ خوب میشم یک هفته از کمپ اومده به جون مون افتاده انگار دیونه شده واقعا ۱۷ ساله  تا مامانم پرونده میزاره میگه میرم کمپ خوب میشم باز میاد همین رونده و کتک کاری توروخدا بگید چیکار کنم من خیلی خستم نگید درس بخون اینا برو یه دانشگاهه خوب مادرم میگه پول دانشگاه نداری دیپلم بسه ته فقط منتظره یکی بیاد منو بگیره هر روز هرشب دعا میکنه من ازدواج کنم:)🥲💔تورو خدا چیکار کنم دلم میخواد خودمو بکشم راحت بشم ۱۷ سالمه