باردارم بخاطر هورمون هامه مثلا خاطره نامزدی یا حرفای قدیم شوهرم یادم میاد هی گریه میکنم خیلی اذیت میشم😭
فیلم ببین کتاب بخون وقت پیدا نکنی
تحمل کن تا تمو شه
شوهرم بمن میگه
بپذیر دربرابر اتفاقات گذشته عاجزی و نمی توانی تغییری بدی
وبپذیر ورها کن وعبور....
من تا ذهنم درگیر گذشته میشه حواسمو پرت میکنم
و همیشه با خودم تکرار میکنم گذشته تموم شد و رفت با تموم خوب و بدش
فراموش نمیکنم
تلافی میکنم
نمیشه گاهی هیچ وقت اون صدای لعنتی از گوشت نمیره.
وای نشخوار ذهنی خیلی بده
من درس خوندنی میاد به ذهنم
دقیقن از همون اول که اذیتم کردن تا همین چن روز پیش
ولی خوب دور و بر ادم شلوغ شه دیگه به ذهنت نمیان
برو بیرون پیاده روی اینا کن شبا با همسرت برو بیرون
من اون آدم چون برام سطحش رسیده کف زمین،دیگه نمی بینمش...از چشمم میوفته و تو ذهنم بهایی بهش نمیدم
اینم بگم نشخوار ذهنی یه بخش زیادیش به کاهش اعتماد به نفس برمی گرده
در موردش با همسرت صحبت کن من اینکارو میکنم و دیگه کش نمیدم حتی تو خلوت خودم
مشکلاتم یادم نرفته مثل یه خوره به جونم افتاده مخصوصا مشکلات مالیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
