شب عروسی اونقدر خسته بودیم فقط خوابیدیم البته پریود هم بودم
شبهای قبلشم واقعا درگیر بودیم تا نصف شب تمرین رقصو خرید وسایلو...
برعکسی فامیلا شوهرم رسم داشتن از چند روز قبل عروسی میومدن غروب تا دوازده شب میرقصیدن
الان هم شوهرم زیاد حساس نیست چون به این نتیجه رسیدیم ما غریبه نیستیم که برای هم نقش بازی کنیم خود واقعیمون هستیم یه روز سفید و بدون مو یه روز هم خسته و مو های بلند😑