پیرو تایپیک قبلم
این دعوا زیادی آتیشش داره دامنم رو میگیره
همه دارن از جاریم طرفداری میکنن
هیشکی پشتم نیست اصلا
داغونم
میخام جدا شم ولی هیچ پشتوانه ای ندارم
نه خانوادم نه کسی دیگه
جایی ندارم برم
فقط بخاطر بچه هامه که دارم تحمل میکنم چون حونم به جونشون بسته اس
میگذره اگه با شوهرت مشکلی نداری به جگر با کمک مشاور بگذرون این روزها رو
دیگه بلد نیستم قوی باشم
با شوهری معتاد به شیشه و تریاک
که هیچوقت نشده ازم دفاع کنه
حتی گوش نمیده من چی بگم
چه برسه به دفاع
تورو خدا یه چیزی بگین دلم آروم شه
چن لحظه پیش میخاستم برم
برم کلا قید زندگی رو بزنم
شوهرم از دیشب یه جایی رفته نیومده
زنگ میزنم جواب نمیده
یه چیزی بمن بگید نبازم
بخاطر این سه تا طفل معصوم تحمل کنم
بخاطر جاریت میخوای زندگیتو خراب کنی؟
دیوونه ایی چیزی هستی؟
بحث زندگیه سه تا بچه ست
همه شدن دشمن باهام
چون هیچوقت نتونستم از خودم دفاع کنم
یه ساعت پیش زنگ زدم به داداش بزرگه ی شوهرم
کللللی گریه کردم
گفتم بیا و پشتم باش
بیا و نزار این عذاب رو تنهایی به دوش بکشم
بیا و بشنو و قضاوتم کن
تو که میبینی من چجور آدمی ام
پس لااقل تو بیا و خوب قضاوتم کن
چی بگن عزیزم فعلا طاقت بیار حداقل یه کم بچه هات بزرگتر شن بعد جدا شو ازش اگه واقعااز بچه هات جدات میکنن، تو این مدتم قایمکی پولی چیزی دستت اومد پس انداز کن برای بعداز طلاقت
سر چی دعوا کردین؟دقیق بگو تاپیکاتو خوندم ولی سر در نیاوردم
تا میتونی برو پیش خونواده شوهر مخصوصا مادرشوعرت ک هواتو داشته باشه مظلوم نمایی کن ازش دروغ بگو
بگو همیشه میاد از شما بد میگه ولی من چون هوای شما رو دارم از من بدش میاد خلاصه دیوار حاشا بلنده
همه از پشت جاریم در اومدن
چون همشونو پر کرده و منکر حرفایی شده که زده و منو مقصر جلوه داده
منم چون آب و گاز از خانواده شوهرم میگرفتم
تهدیدم کردن قطع میکنن
