خواهرانه یه چیز بهت بگم
من از یه پسری خوشم میومد ، خبر ازدواجشو شنیدم ، داغون شدم
اشنا خانوادگیه ک همسایمون هم هستن
نشستم گریه هامو کردم
گفتم اون داره عشق و حالشو میکته با زنش
انقدر داغون بودم تا چند هفته
حتی شمارشم داشتم و هر وقت عکسشو میدیدم تا ۲ روز حالم خراب میشد
از وقتی شمارشو توی گوشیم پاک کردم ، سرپا شدم
سعی هم میکنم دیگه نبینمش
فقط راه حل همینه
رهاش کن از همه جا
اون داره عشق و حال میکنه
حالا ما از هرجهت هم در یک سطح هستیم ولی با فامیلشون ازدواج کرد