از همه چی خستم انگار تو همه چیز شکست خوردم
توی عشق توی درس توی کار تو همه چی
از لینکه روستاییم متنفرم
کاش حداقل تو روستا زندگی نمیکردیم
یا حداقل وض مالی خونوادم خوب بود
یا حداقلش حمایتم میکردن
از درس خوندن متنفرم انگیزه ای ندارم چون تو کنکور شکست خوردم دیکه بهم باور ندارن
اونی رو هم ک دوسش دارم دوسم نداره
دلم میخواست ناخنکار بشم اما پول ندارم یاد بگیرم
دلم میخواست حداقل برم سرکار پول جمع کنم اما اجازه نمیدن برم شهر سرکار
دلم هم نمیخواد با کسی ازدواح کنم ک حسی بهش ندارم
خستم انگار ب هر راهی فکر میکنم ب بن بست میخورم
کم کم دارم ب مرگ فکر میکنم کاش جرعت انجامش رو هم خدا بهم بده حداقل این یدونه رو بده