اخه عزیزم من از بچگیم پیشه مامانبزرگم بودم به خاطره دعوا ها و طلاق پدر مادرم تا ۱۳ سالگی مامانبزرگ سرطان معده و روده گرفت
تو دستای خودم جون داد آنقدر خون بالا آورده بود رو لباسم کله لباسم خون شده بود از اون موقع اسم سرطان میاد کله تنم یخ میزنه
مامانم تنها کسیه که الان دارم اصلا تاقت دوریشو ندارم خیلی تلاش کرد پیشه خودش نگهم داره دکتره عمومی اصلاحات من ندیدم اینجوری خبر بده برگشت گفت ارثیه سرطان روده و معده داره باید بستری شه از ساعت ۶ صبحه نمیتونم بخوابم😭😭😭💔