یه چند وقت پشت سر هم بیرون بودم بعد یه شب دیدم پیام برام از اینستا اومده یه پسره بود نوشته بود این چند وقت بیرون میرفتی میومدی میدمت خوشم اومده ازت میخام باهات رل بزنم اینا منم گفتم بزار اول بشناسمت اون موقع ببینم چی میشه گفت اوکی روزی چند بار فقط میگفت بیا ببینمت بیرون منم میگفتم نه بعد اخلاقش اینجوری بود که درست تو چت هیچی نمیگفت تو تلفنی صبحت کردن ها نه میکرد از کارا روز مرش هیچی امروز رفتم بیرون اصرار داشت ببینم منم دیدمش تو ماشین نشسته بودی بزور میخاست بغلم کنه بزور دستش انداخت دور گردنم میگفت بیا بغلم منم گفتم حال نمیکنم حس میکنم بزور داری نزدیکم میشی هیچی دگ تو ماشین قهر کردیم من پیاده شدم دیدم بعد دو ساعت پیام داد کجایی اینا بعد گفت ها تو به من اعتماد نداری و من با اخلاقت نمیتونم کنار بیام و تمام دگ حرفی ندارم منم گفتم من برا خودم خط قرمزی دارم دوس ندارم دیت اول بهم بچسبی گفت بازم حرفی ندارم دگ اس ندیم نظرتون چیه چرا ایکار کرد؟ 😐
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.