من مادرشوهرمو خیلی دوس دارم .
تقریبا یک سال هست ازدواج کردیم . اوایل گاهی اوقات سواتفاهم بینمون پیش میومد مادرشوهرم میخاد محبت کنه اما طریقه درستش بلد نیست ، منو همسرم عاشقانه ازدواج کردیم و خانواده همسرم مخالف بودن اوایل اما بخاطر پسرشون قبول کردن ، دلیل مخالفتشونم اختلاف طبقاتی بود اونا خیلی پولدارن ، خانواده من متوسط بودن .
همسرم همه جهیزیمون تهیه کرد و خیلی تحت فشار بود خیلی سختی کشید. منم مراعات میکردم یه چند ماه لباس نخریدم مانتوها افتضاح گرون شدن و.. خلاصه مادرشوهرم چندبار لباس دست دوم بهم داد که یه بار شوهرم باهاش دعوا کرد ، چن هفته پیش یه شومیز بهم داد که آستین هاش پورز زده بود مشخص بود استفاده شده گف از شومیزای خودت خسته شدم ، منم رفتم برای خودم چن تا شومیز خریدم مانتو خریدم 1600 بخدا دلم نمیاد زیاد خرج کنم وقتی مببینم شوهرم از صبح تا شب کارمیکنه زندگیمون بگذره. دیشب بعد از یک هفته رفتیم خونه مادرشوهرم، جاریم و برادر شوهرمم بودن موقع برگشت داشتیم خدافظی میکردیم مانتوم دوخت قسمت پایینش باز شده بود جلوی جاریم و برادرشوهرم گفت مانتوت بیار بدوزمش دوختش باز شده من خجالت کشیدم جلوی اونا این حرفو زد. اومدیم بیرون.شوهرمم گفت بندازش دور یکی دیگه بخر. بخدا هردفعه تحقیر میشم بخاطر لباس ، بخاطر مانتو ، یه برادر شوهر کوچیکتر دارم یکی دیگ از مانتوهامو پوشیده بودم بهم گف زنداداش پوسید از بس پوشیدیش ، بعد اون مانتو یک ماه بود خریده بودم فقط ، من هرچی میپوشم یا نمیپوشم چیزی هست ک پسرخودشون داره اگه کمبود دارم چون نمیخام شوهرم اذیت بشه ، چیکارکنم بنظرشما؟
شمادر ماه یا در سال چندبار لباس میخرید؟