ترجیحم اینه که بدون مقدمه برم سر اصل مطلب
همون طور که یه سری بچه ها با توجه به اذیت کردنشون عاق والدین میشن یه سری پدر و مادرم هستن که عاق اولاد میشن
ینی چی؟؟ ینی اینکه اون بچه هه بود که توسط والدینش ترد میشد به خاطر دو رویی دروغگوییی به حد مرگ رسوندن والدین!!!! یه سری والدینم بچه رو به خاطر تهمت مقایسه و و و و و و کلی چرت و پرت به حد مرگ میرسونن بعدم اطرافیان رو مقصر میدونن
نمیدونم دنبال چی هستم و چیه ماجرا ولی واقعا چرا دهه هشتادیا باید به خاطر والدین ببخشید نا کار بلد و خود خواه راه بیان
من خودم رو دارم میگم تا به حال نه تنهایی بیرون رفتم بدون مامانم نه تنهایی گزاشته رفتم
دروغ نگفتم تاحالا
دو رو نبودم ترجیحا صادقانه باهاش حرف میزدم
ولی چرا باید با یه دختر توی فامیل که هیچ کدوم از کار هایی که من نمیکنم رو انجام میده مقایسه بشم
نه فقط من بیش از اندازه هستن این نوجوون ها تازه اینجاست که من ۱۸ سالم شده و حق تصمیم برای زندگی خودم رو دارم نمیدونم چرا گیر داده باید بری سر کار جلوی بقیه میگه خودم نمیزارم دختر حق نداره تا قبل ۱۰ شب بیرون باشه بعد توی خونه خون من رو توی شیشه میکنه که چی؟!!!!!! تو اگه اونجا میرفتی نمیخواست وایسی خونه عذابم بدی
حالا من چیکار میکنم اتاقم رو که جمع میکنم کارای دیگه هم انجام میدم ناهار هم اکثرا که ۸۰ درصد مواقع با منه ظرفای ظهرم پای منه تا اخر شب بعد بیکاریم گوشی میگیرم دستم توی اینجا تلگرام هیچ جای بدی هم به خدا نمیرم میام توی گوشی میگه تو عذابم میدی
الانم میخواد بره دعا نویس من ازدواج کنم مثلا نمیدونم
واقعا بعضی مادرا از نامادری بد ترن
اگه یه روزی مادر شدین اول روی خودتون کار کنین بع به بچه هاتون
الانم ته ته ته ته ماجرای حرفای این بود اگه یه روزی یه دختر یا پسر خود کشی کرد اول و آخر پدر و مادرش رو مقصر بدونین بعد اطرافیان نه خراب بودن دختر یا پسر