خون دل خوردم از دستش همش استرس داشتم نیاد دم در خونه وقتی مهمون دارم
سر تمیزکردن راه پله هام مشکل داشتیم داشتم در خونه رو رنگ میزنم به بچش گفت اه درو ببند بو گند راه افتادهبا صدای بلند اومد در خونه که صداتون میاد خونه ما
به همسایمون غیبت منو کرده بوددرحالیکه من کوچیکترین بی احترامی ای نکردم بهش
تموم ایرادایی که از من مرفت جز مهمون داریشو خودشم داشت پوشکای نوشو سر طهر میذاشت دم در
وقتی تلفنی باهام دعوا میکر خ اهرم میخواست گوشی رو بگیره جوابشو بده بس داد میزد
شوهرم مجبور شد برگرره خونه اشغالا رو جمع کنه چون منم خونه نبودم