2777
2789
عنوان

مساله ای به نام فامیل

177 بازدید | 25 پست

هر چی سنم بالاتر میره نفرتم بیشتر میشه از فامیل

لامصب خاطره ای جز تمسخر،دعوا،حسادت،دروغ،سوء برداشت... ندارم

خیلی هم حس بدی دارم همش با خودم میگم شاید من سردم و خونگرم نیستم

یا به این فکر میکنم که ما خودمون هم یکی از اون فامیل هاییم احتمالا

شما براتون همچین حسی پیش اومده؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حالم از مادربزرگ پدربزرگام،جفت عمه هامو جفت خاله هامو جفت داییامو عموم بعلاوه کل خونوادشون

کل فامیل پدری+کل فامیل مادری بهم میخوره.

از همشون بدم میاد،یکی از یکی پدرسوخته تر و عوضی تر

خدا نگذره ازشون

من از خانوادم بدم میاد فامیل پشت سرم نمیدونم چی میگن

منم از خانواده م بدم میاد حس میکنم حسادت میکنن بهم به خدا زندگیم اصلا جا برای حسادت نداره منتها چون دوتا خواهرام مجردن و رلاشون نمیان خواستگاریشون یا مامانم بعد طلاق دیگه ازدواج نکرد و ماها رو نگه داشت توقع داره من مثل خودش باشم، هر بار یه جنگی یه اعصاب خورد کنی برام راه میندازه منم دیشب با کمال احترام حرفای دلم بهش زدم و کلا تصمیم بر این شد همدیگه رو نبینیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز