نامزدم میگه همش بیا خونه ی ما

چرا نمیری...من همسرم تو دوستی شرط کرد بعد نامزدی باید بیشتر مواقع خونه ما باشی ماهم نزدیک خونه پدرشوهرم بودیم و میرفتم و صبح ها میرفتم یا باشگاه یا دانشگاه از اونجا میگفت صبح میخوام برم سرکار میخوام تو بلندم کنی تورو ببینم...و خانواده همسرمم خیلی اصرار داشتن برم و اصلا ن مشکلی بود نه حرفی مخصوصا مادرشوهرم خیلی میگفت بمون تا بهتون تو نامزدی خوش بگذره ..به نظرم اگه مشکلی نیس بمون

بستگی به خودت داره که دوست داری اونم رابطش با پدر و مادرت چطوری باشه در آینده 

چون از الان داره ازت یاد میگیره 

میخوای حد و حدود حفظ بسه و کم و بیش بعد برید خونه والدین خودت توی رفتارت ایجاد کن نه زبونی بگی 

یا نه دوست داری آینده زیاد برید خونه مامانت اینا 

همه چیز دوطرفست

 اگه زیاد بری ممکنه با مادرشوهرت اختلاف پیدا کنی ولی اگه مهمونی هست بهتر هست باشی 

زیاد نرو بزار احترامت سرجاش باشه منم اوایل عقدم شوهرم همینجوری میبردم خونه مادرشوهرم بعد اینقدر کم کم تحقیر و کوچیکم کردن حتی ب من نجس هم گفتن 

و شده بودم کلفت خونشون مادرشوهرم گشاد بود خونش رو تمیز نمیکرد من میرفتم جارو برقی میزدم در و دیوارها رو پاک میکردم ظرفاشو میشستم بوی گند عرق میگرفتم

بعد دیگه احترامم رو نداشتن اگه یبار کارهاشو نمیکردم بهم تیکه مینداخت  تا اینکه یکی فامیلاشون دید منو و گفت شما عروس اوردین یا کلفت ک دیگه اینجا من سر انداختم و دیگه رفت و اومدم رو کم کردم تا الان ک زنگ بزنن دعوت کنن برم

ب شوهرت هم بگو خونتون راحت نیستم معذبم و سعی کن ازش خونه بخوایی ک ب فکر باشه خونه جور کنه 

همون اول بهش میگفتی پدرت راضی نیست یا رسم ندارین اینقدر برین اونجا 

 مهمونی چی توی یه هفته اونم ده بار؟

وقتی هم میری زیاد صمیمی نشو ک بخوای همه چیز زندگیتو بگی در حد یه گپ دوستانه ی غریبه ای باشه زیاد هم کار نکن ک بعد تبدیل ب وظیفه نشه

واسه ما نه  من دایی هام و خاله هام که دیگه خونه زندگی دارن بیس چاری جمعیم

 با خواهرشوهرات و جاریهات ؟

تو یه افریطه ای خدا به داد مادرشوهر بدبختت برسه.

خیلی به درد نخوری

بنظرم اصلا رفت و آمد زیاد نداشته باش تجربه شخصی خودم هست با اینکه خونواده شوهرم آدمای بدی نبودن ولی باز رفت و آمد زیاد داستان میسازه