تو یک زنی ^_^..!زیبا باش! لباس خوب بپوش! ورزش کن! مواظب هیکل و اندامت باش! هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد! همیشه بوی عطر بده! مطالعه کن و آگاهی ات را بالا ببر... خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در یک خلوت دنج مهمان کن! برای خودت گاهی هدیه ای بخر! وقتی به خودت و روحت احترام میگذاری احساس سربلندی میکنی آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمیبری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد میکنی یادت باشد .."برای یک زن عزت نفس غوغا میکند"
منو دخترعموم از بچگی باهم مثل خواهریم یعنی ارتباطمون بهم خیلی خیلی نزدیکه چندساله پیش دخترعموم از یه پسری خوشش اومد شماره پسره رو پیدا کرد به صورت ناشناس باهاش قرارگذاشت چون نمیخواست تنها بره ورداشت منم باخودش برد🤦♀️
تو یک زنی ^_^..!زیبا باش! لباس خوب بپوش! ورزش کن! مواظب هیکل و اندامت باش! هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد! همیشه بوی عطر بده! مطالعه کن و آگاهی ات را بالا ببر... خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در یک خلوت دنج مهمان کن! برای خودت گاهی هدیه ای بخر! وقتی به خودت و روحت احترام میگذاری احساس سربلندی میکنی آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمیبری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد میکنی یادت باشد .."برای یک زن عزت نفس غوغا میکند"
باهم با پسره رفتیم سرقرار پسره ام قبلا نه منو دیده بود نه دخترعمومو یعنی دختر عموم ب صورت ناشناس باهاش قرارگذاشت عکسی از دخترعموم ندیده بود ما که رفتیم باهاش سرقرار خیلی مودبانه رفتارکرد حتی لحظه اولم که رفتیم توی کافه اول فک کرد اونی که باهاش قرار گذاشته من بودم بالبخند دستشو سمتم دراز کرد منم گفتم تینا من نیسم ایشونه😅خلاصه اون روز گذشتو این دوتا باهم دوستانه چت میکردن هرچقد دخترعموم سعی میکرد بیشتر بهش نزدیک شه پسره میگفت بهتره فعلا دوستانه ارتباط داشته باشیم تا بعدن
بعد از یه مدتم پسره کربلا رفتنو بهونه کرد به دخترعموم گفت من قراره پیاده برم کربلا گوشیم آنتن نداره برگشتم خودم بهت زنگ میزنم بعد از یه ماه زنگ نزد بهش که هیچ دیگه جواب تلفنشم نمیداد این ماجرا گذشت تا پنج شیش ماه بعدش سروکلش توی اینستاگرام من پیدا شد هی بهم دایرکت میداد که من از همون روز اول از تو خوشم اومده بود ولی بخاطر اینکه تینا هی ابراز علاقه میکرد بهم عذاب وجدانم نمیزاشت بهش بگم از تو خوشم اومده منم اون موقع ردش کردم ولی این هردفعه هی پیام میداد بهم منم چون اون موقع رابطم با رلم خراب بود واسه سرگرمی بااین چت میکردم انقد این چت کردن ادامه پیدا کرد تا کم کم بهم وابسته شدیم ناگفته نماند که باهاش بیرونم میرفتم ولی نه دست همدیگه رو میگرفتیم نه تماس فیزیکی داشتیم