چند روز پیش که اختلاف داشتیم حالا بماند که امروز حس کردم رابطمون خوب شده!!
رفته بودیم پارک یه دختر جوون با یه بچه پارک بود دخترم پرسید مامانشه گفتم شاید ، بعدش گفتم مامانا جدیدا خیلی جوون و کوچولو شدن ، بعدش دیدم همسرم یه آهی از ته دل کشید ....
گفتم چرا آه چی شده گفت میترسم بگم ناراحت شی!!؟
گفتم حالا تعریف کن ، گفت اونروز همسایمون یه مرد تقریبا ۶۵ ساله اینا هس تو کوچه بوده میگفته ناراحتم نگرانم ،نمیتونم برم خونه ، همسرم ازش پرسیدن چی شده