خواهرم ۲۰سالشه با یه پسری بوب فامیلمونه ۲۵سالشه
بعد پسره خاسته بیاد خواستگاری رسمی قرار گذاشتن با خانوادم خودش و خانوادش
ولی هی خانوادش پیچوندن امروز و فردا کردن نیومدن
بعد پسره خونه باباشو آتیش زده تمام چیزاشون سوختن حتی مدارکشون
الانم فرارکرده قهرکرده خونه خاهرشه و خواهر منم گوشیشو گرفتن چون چندماه پیش همین پسره اومد زنگ زد گذشته خواهرمو ب داداشام گفت و لوش داد و داداشام عصبییییی
خواهرم قرص خورد رفت بیمارستانی شد
خلاصه خواهره خرم دوباره رفت باهاش اوکی شد گولش زد پسره و اینجوریه کل جریانشون
حالا من خاستم ببرمش شهرخودمون پیش خودم باشه حال و هواش عوض بشه ولی میترسم با پسره کار دستم بده چون پسره یه گوشی یواشکی بهش داده