خانما باردارم بچه یساله دارم. دارم از شهری به شهری جابجا میشم. اینجاهم تنها دارم اسباب جمع میکنم هرچی بابام و داداشم به مامانم گفتن برو کمکش نیومد. خیلی از دستش ناراحت ام. واقعا شرایط سختی دارم الان. هرچند خودم دیگه جمع کردم وسیله هامو ولی نمیتونم ناراحت نباشم از دستش
برای زایمانمم گذاشتم روزی اومد که شبش رسید و فرداش رفتم برای زایمان
الان هم میگفت رفتی اونجا جاری و خواهر شوهرت هستن منو میخوای چیکار
امروزم بهش زنگ نزدم خودش زنگ زد گلگی که چرا از صبح زنگ نزدین
اخه مگه ادم چندبار موقعیت اینجوری براش پیش میاد که نیاز داشته باشه به کسی. کلا تصمیم گرفتم بهش زنگ نزنم چند روزی ببینم متوجه میشه ناراحت ام یانه